پارت نوزده

زمان ارسال : ۳۵۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

ده دقیقه بود که خانه مادربزرگ نازی را ترک کرده و در ماشین کنار پدرم نشسته بودم. پدرم آن روز ساکت و در فکر بود اما من هیجان زده بودم و در مورد اتفاقات آن روز با او صحبت می‌‌کردم. آنقدر آرام بود و با لبخندهای تصنعی به حرفهایم گوش می‌‌کرد که کم کم شوق و ذوقم فروکش کرد و مایوسانه پرسیدم:
ـ بابا چیزی شده؟
ـ تو با طناز و ندا مشکل داری؟
یک ذره شادی آن روز هم که در دل داشتم با این حرف پد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    عالیه مثل همیشه فقط کتاب چاپی توکتاب خانه یاکتابفروشی هست یانه ؟

    ۱۰ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم کتابش رو می‌تونید از فروشگاه دیجی‌کالا یا از خود من تهیه کنید.

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.