پارت هجده :

سر خیابان ایستادم و گوشی‌‌ام را از کیفم بیرون آوردم و درخواست اسنپ کردم و لحظاتی بعد مردی میانسال که پشت فرمان بود، جلوی پایم نگه داشت و من سوار شدم و آدرس خانه نازی را برایش گفتم.
ساعت سه و نیم بود که راننده دم در خانه قدیمی‌‌ای نگه داشت. کرایه راننده را دادم و تشکر کردم و پیاده شدم. به پلاک نگاه کردم و مطمئن شدم درست آمده‌‌ام. مانتو و روسری‌‌ام را مرتب کردم و زنگ در را فشردم. صدای

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.