پارت بیست و دوم :

پیشانیم را به کمد چسباندم.مدرکی نداشتم ولی حس اولیه‌ام نسبت به آریا و فرشته از بین رفته بود‌.در طول این پنج سال من و ایمان هیچ ارتباط نزدیکی، به عنوان همسایه ،با آن‌ها برقرار نکرده بودیم.کاملا به خاطر داشتم که گاهی دعوای من و ایمان به آسانسور و حیا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.