پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۳۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

پیمان پشت کامپیوتر نشسته عمیقاً در فکر بود که سر و صداهایی از پایین شنید. الناز در حال احوال‌‌پرسی با خانمی بود... با فکر این‌‌که حتماً از دوستانش است، دوباره در افکارش غرق شد. دقایقی بعد که در اتاقش به صدا درآمد، با خونسردی گفت:
ـ بفرمایید!
در باز شد و الناز به همراه سلدا وارد اتاق شدند. پیمان از صندلی‌‌اش برخاست و با سلدا احوال‌‌پرسی کرد. الناز همان‌‌طور که دستش را پشت سلدا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    خوب ۵سال گذشته ولی سلداچرافکرمی کنه هروقت ارلده کنه پیمان عاشقش میشه

    ۱۱ ماه پیش
  • ماهیلا

    10

    دوست دارم بخونم

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.