حامی به قلم راضیه نعمتی
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۳۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
پیمان کیف به دست از دانشگاه خارج میشد که با شنیدن صدای همکلاسیاش به عقب برگشت. سعید فوراً خودش را به او رساند:
ـ پسر، موبایلتو جا گذاشتی!
تشکرکنان موبایل را از دستش گرفت و بلافاصله آهنگ گوشیاش پخش شد. رو به سعید گفت:
ـ برسونمت!
سعید تشکر کرد و گفت:
ـ باید برم کتابخونه.
پیمان گوشی را که همچنان زنگ میخورد، نزدیک گوش برد و گفت:
ـ بله؟...
صدای رامین
فرزانه
00خیلی خیلی خوبه