پارت ششم

زمان ارسال : ۳۰۲ روز پیش

فصل 5

یک روز کامل بود داخل اتاقم روی صندلی نشسته و پاهایم را بغل زده و موهایم را دور شانه رها کرده و به آن صحنه خجالت آور فکر می‌‌کردم. گاه صورتم را با دستانم می‌‌پوشاندم و گاه دلم می‌‌خواست جیغ بزنم. ذهنم از فکرهای بی سر و ته در حال انفجار بو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید