پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۹۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

فصل 4
روز جمعه برایم شیرین ترین روز زندگی‌‌ام بود چون تنها روز استراحت هفتگی‌‌ام بود و می‌‌توانستم با خیال راحت هر کاری که دلم می‌‌خواست انجام دهم. چقدر خوشحال بودم که در این روز تعطیل دست فرجام به کارمندانش نمی‌‌رسید تا بهشان دستور بدهد و مرتب بازخواستشان کند.
داخل آشپزخانه در حال رفتن به سمت یخچال بودم که چشمم به طناز توی هال افتاد. مانتو و شلوار و شال رنگی پوشیده بود و د

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساحل

    00

    عالی

    ۲ ماه پیش
  • اوا

    ۲۵ ساله 00

    سلام من هزینه رمان قبلا پرداخت کردم وشما گفتین ک رمان برام بازشده ولی الان دوباره میبینن ک زده سکه دریافت کنید الان چکارباید بکنم؟؟

    ۲ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    سلام عزیزم. عضو هستید. پارت‌ها براتون باز هست. می‌تونید مطالعه کنید.

    ۲ ماه پیش
  • رستگار

    00

    می خوام بیشتر ازش بخونم

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    بخونید🙂

    ۴ ماه پیش
  • فلاح

    00

    عالی

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏❤

    ۴ ماه پیش
  • سادات

    00

    ترغیب شدم ادامش بدم ❤️

    ۵ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏💖

    ۵ ماه پیش
  • فاطی

    00

    👍🏻👍🏻

    ۵ ماه پیش
  • ررلرا

    10

    عالی

    ۱ سال پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ❤🌺

    ۱ سال پیش
  • فاطمه

    00

    خوب بود

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.