قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت نهم
زمان ارسال : ۳۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
حالا نازخاتون راضی است؟ خاله خانم گفت: چرا نباشد؟ خودش چند وقت پیش گفت: عمه جان برای عزت خان کسی را زیر سر بگیر. تا اینکه قسمت ما طوبا خانم شد.
ملیحه خانم دلسوزانه نگاهم کرد. یکی دوتا لباس برداشت و به شاگردش گفت: اینها را تن عروس خانم کن تا ببینیم کدام بهتر است. باورم نمیشد همچین پیراهنی تنم است. سپیدیاش با آن مرواریدهای درخشان و تورهای روی هم افتادهاش اندام تازه بالغم را برازن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
مادرها و مادربزرگهای ما خیلی سختی کشیدن.
۱ سال پیشاسرا
00عالبه 🙏
۱ سال پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
نوش نگاهتون🥰
۱ سال پیشعزیزی
۳۳ ساله 00بسیار عالی لذت بردم از داستان تا همینجا معلومه موضوع و نویسنده هردو توپن😉😜😘 امیدوارم پارت ها به موقع و بلندتر باشه حیفه خواننده یادش بره قسمت قبلی رو
۱ سال پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم به زودی...
۱ سال پیش
هاناخانوم
۴۰ ساله 00وای یازده سالش بوده 😔😱چقدر زمان قدیم مردم سختی میکشیدن