پارت هشتم

زمان ارسال : ۳۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

نمی‌فهمیدم این همه خوشی به خاطر بخت من است یا چهارصد تومان شیربهای پیش‌کشی، اما هر چه که بود از این همه توجه سرخوش بودم.
ننه مدام سفارش می‌کرد که سنگین و رنگین باشم و نخندم. خاله خانم در حیاط را هول داد و یااله گویان داخل شد.‌ ننه‌ام زبان به اصرار گرفت که داخل بیایند و چای و شیرینی بخورند.‌ قبول نکردند. جنگی ما را سوار اتومبیل کردند و راهی شهر شدیم.
روی صندلی عقب اتومبیل، پشت گو

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هاناخانوم

    ۴۰ ساله 10

    🌹🌹کاش پارتها طولانی تروبیشتربود،دلم میخواد زودتر به جاهای خوبش برسم در واقع کنجکاوم شدید😉😂

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    حتما به زددی

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    00

    عالیه امیدوارم همیشه پارتهامنظم باشن

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون. شک نکنید که این‌طور خواهد بود. من به شدت در پارت‌گذاری منظمم😄 چه این‌جا و چه در کانال‌ رمانم.

    ۱ سال پیش
  • رزا

    00

    سبک ساده ودلنشینی پارت های هر روزه ومنظم دست مریزاد نویسنده جان😘

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    قربونتون. ممنون از همراهی شما

    ۱ سال پیش
  • یلدا

    10

    واقعا عالیه نویسنده جان قلم خیلی خوبی دارید . من خیلی ترغیب شدم به داستان های تاریخی چون زیاد دوست ندارم ولی این رنان عالی ، یکی طولانی تر پارت ها را کنید لطفا ادم دوست نداره تمام بشه پارت

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون به زودی وی‌آی‌پی ایجاد می‌کنیم که پارت‌ها کامل و طولانی باشه.

    ۱ سال پیش
  • ایلما

    00

    عالی ارزوجون😍 اصلا دوسندارم تموم بشه

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون عزیزم

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.