پارت نهم :

حالا نازخاتون راضی است؟ خاله خانم گفت: چرا نباشد؟ خودش چند وقت پیش گفت: عمه جان برای عزت خان کسی را زیر سر بگیر. تا اینکه قسمت ما طوبا خانم شد.
ملیحه خانم دلسوزانه نگاهم کرد. یکی دوتا لباس برداشت و به شاگردش گفت: این‌ها را تن عروس خانم کن تا ببینیم کدام بهتر است. باورم نمی‌شد همچین پیراهنی تنم است. سپیدی‌اش با آن مروارید‌های درخشان و تورهای روی هم افتاده‌اش اندام تازه بالغم را برازن

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هاناخانوم

    00

    وای یازده سالش بوده 😔😱چقدر زمان قدیم مردم سختی میکشیدن

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    مادرها و مادربزرگ‌های ما خیلی سختی کشیدن.

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    00

    عالبه 🙏

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون🥰

    ۱ سال پیش
  • عزیزی

    00

    بسیار عالی لذت بردم از داستان تا همینجا معلومه موضوع و نویسنده هردو توپن😉😜😘 امیدوارم پارت ها به موقع و بلندتر باشه حیفه خواننده یادش بره قسمت قبلی رو

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم به زودی...

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.