بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت صد و هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۳۰۳ روز پیش
نمیدانست چقدر از افتادنش و نفس- نفس های بیجانش میگذشت اما مطمئن بود بدون این که صدایی از پشت خط و از طرف ترور بشنود، تماس قطع شده بود. ترور هرگز چنین کاری نمیکرد. مشخصا از نگرانی بیشتر پیگیر میشد اما واقعا منظور مرد چه بود؟ منظورش از این که «کس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما