پارت هفتم

زمان ارسال : ۳۹۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

همانطور که می‌رفت جواب داد:

_ بله!

_ پس شد چهار پرس کباب.

_ پنج تا!

میان راه ایستاد. نگاهی به عقب سرش انداخت و اشاره‌ای به اتاق صبرا زد:

_ به این زودی فراموش کردی؟ هم‌سفرمون شد از وقتی به پدرش قول دادی.

لبخن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.