اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت پنجم
زمان ارسال : ۳۹۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
**********
دریا، دولا افتاده بود و به بچه ها درس میداد. سرش که پایین می افتاد، به کاسه ی چشمش فشار زیادی میامد و درد کل صورتش را می گرفت. دریا اما، بی توجه به درد طاقت فرسا، با جدیت ادامه میداد.
_ خب! همه با هم تکرار کنید.
صدا از کسی نیامد. دریا، متعجب نگاهی به اطرافش انداخت و اخم کرد.
_ ساکتین بچه ها؟ گفتم تکرار کنین.
نگاه کودکانه و مظلوم هرچهارتا پر از درد بود. ستاره از بین جمع
ساناز
20سلام نویسنده من گیج شدم نامی کیه یا هوشیار هوشنگ چی کاره دریا هستند