اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
هوشنگ اما، بی هوا پس گردنی محکمی به او زد و غافل گیرش کرد.
_ نسناس! دختره ناکار شد. صدبار بهت گفتم وقتی حالت خوب نیست نیا خونه!
هوشیار دست پشت گردنش گذاشت و رو به برادرش غرید:
_ حقش بود. زبون درازی کرد کتک خورد.
هوشنگ چشم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما