پارت یکم

زمان ارسال : ۱۶۹ روز پیش

صورتش از شدت ضربات سیلی می سوخت و استخوانهایش ناله میکرد. هوشیار، کنترل از دست داده بود. وحشی شده بود و مانند شیر گرسنه به تن و بدن شکار حمله میبرد. دریا، ولی مقاومت میکرد. درد را به جان می خرید و مقابلش می ایستاد. هوشیار بی رحمانه بازوی دختر را چنگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید