طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۱۲۸۹ روز پیش
چشمهی اشک دخترک جوشید و اشکهایش روی گونه غلتید، نوک زبانش را روی لبها کشید و با فشار لبها بر هم بغضش را قورت داد.
- چون جریان فرید رو بهت گفتم راجع به من اینجوری فکر میکنی؟! پس تو هم مثل بقیه فکر میکنی من یه هرزهام آره؟
بهزاد چشم درشت کرد و متعجب، با صدایی تقری
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آیسان
10از نسیم و عسل هم بگید ممنون میشیم♥️
۴ سال پیشنرگس
10یکم از نسیم بگید لطفا🥺
۴ سال پیشآرام
30فکر کنم بهزاد میمیره😥
۴ سال پیشنرگس
30اره ارام جونی فک کنم این سفر ک میگف باید برم مرگشت
۴ سال پیشداروین
30حجم پارتا رو زیاد کنید ،عکس شخصیت هارو هم بزارید
۴ سال پیشهستی
20وایی پرهام چقدر بیشعوره....میشه از عسل،پری و نسیم هم بگید
۴ سال پیشZarnaz
۱۷ ساله 20عالییییی💜😍😘لطفا عکس شخثیت هارو بزارید
۴ سال پیشهستی
50اوه اوه 😕:-
۴ سال پیشفاطمه
۱۹ ساله 30خوب بود ممنون از نویسنده
۴ سال پیش
تی تی
30نه بچه ها بهزاد بگیره رمان بد میشه