پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۹۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

وقتی برای اولین بار عزت الله خان را دیدم وا رفتم. سیبیل‌های چخماخی و تابناگوش رفته‌اش، بینی کوفته‌ای بزرگش و لباس نظامی خاکی رنگش، در نظرم بسیار ترسناک می‌آمد. پوتین‌هایش را که درآورد حس کردم بوی عرق پا در اتاق کوچیک تازه تمیز شده‌مان پیچید و تا پشت پرده پستو آمد‌ چشمانش آبی بسیار کمرنگ بودند و با انگار با غضب به همه چیز نگاه می‌کرد. خان داداش و ننه‌ام بفرما بفرماگویان هدایتشان کر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • شیرین محوی

    00

    عالی

    ۱۰ ماه پیش
  • امیر

    00

    عالیه

    ۱۰ ماه پیش
  • فریال

    00

    رمان قشنگیه از سبکش خوشم میاد

    ۱۱ ماه پیش
  • سارا

    00

    سلام رمان بسیار زیبایی هست

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    متشکرم

    ۱۲ ماه پیش
  • سیتا

    10

    یه خواستگار بهتر می آوردی دختر یازده ساله با این سبیل چنگیزی آخه چجوری دلت آمد نویسنده

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    عزتی مرد خوبیه😄

    ۱ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 10

    عالیییی مرسییی😍😍بی صبرانه منتظر پارت بعدیم 😘😘

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.