پارت دوم

زمان ارسال : ۳۹۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

انوقت‌ها نمی‌فهمیدم چه شده، اما بعدها فهمیدم اقایم که مرد عموهایم سهم باغش را بالا کشیدند. به ننه‌ام گفتند که آقایم قبل مرگش به ما فروخته و پولش را تمام و کمال گرفته است. چون یکی از زنعموهایم خواهرزاده کدخدا بود راه به جایی نبردیم و عریضه و شکایت افاقه نکرد.
از خانه‌مان اواره شدیم. برادرهایم رفتند این دهات و ان دهات پی عملگی و بنایی. من ننه‌ام در اتاق کوچکی کنار طویله پدربزرگ مادر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • عالی

    00

    عالیییب

    ۲ ماه پیش
  • مروارید

    00

    خوب

    ۲ ماه پیش
  • ناشناس

    00

    عالیه جذبم کرد

    ۸ ماه پیش
  • مریم گلستانی

    10

    عاشق این سبک داستان قدیمیم

    ۱۱ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون

    ۱۱ ماه پیش
  • نازنین

    00

    بهترین رمان

    ۱۲ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    لطف دارید🥰😍

    ۱۲ ماه پیش
  • عالیه

    00

    عالی

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    ممنونم

    ۱۲ ماه پیش
  • •_•

    00

    شروع قشنگی داشت، مشتاقم بدونم بعدش چی میشه♡

    ۱ سال پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    زنده باشید

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.