پارت یکم

زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش

طوبا:

فقط ۱۱ سال داشتم. صورتم همیشه گل‌انداخته بود و دوگیس سیاهم از زیر چارقدم دیده می‌شد. بین کودکی و بزرگسالی بودم. از یکسو وقتی تازه عروس‌ها را می‌دیدم که جنگ جنگی به النگوهایشان می‌دادند و به چشمانشان سرمه می‌کشیدند دلم می‌رفت. از سوی دیگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید