پارت هشتاد

زمان ارسال : ۲۴۸ روز پیش

فرهاد بی‌حوصله ایستاده بود بالای سرش و نگاهش توی چشم‌های مرتضی ثابت مانده بود. برادر گلشن طبق معمول با او چه کاری جز شماتت و گیر دادن‌های بیخود داشت؟ حتما که برای همین‌ها آمده بود.

- زدم تو گوگل ببینم فرهاد مظفری تو کدوم خراب شده‌ای کار می‌کنه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید