پارت پانزده

زمان ارسال : ۳۷۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

فرشید نگاه پر از خشمش را به صورت نیکی دوخت. گوشی را برداشت و گفت:

ـ گم‌‌شو برو! من دختری ندارم.

ـ آخه چرا؟ چی شده؟

ـ از خونه گذاشتی رفتی کجا؟

ـ جای مطمئنی‌‌ام. خیالت راحت باشه.

ـ خفه شو! از زندان دربیام بیرون، آدم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.