حامی به قلم راضیه نعمتی
پارت یازده
زمان ارسال : ۳۷۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
نیکی شروع به سرفه کرد. توجه مشتریان رستوران به سوی آنها جلب شد. عدهای با نگرانی مشغول بررسی غذای خود شدند. پیمان به استخوان بلند در دست خونآلودش نگاه کرد. با ابروانی درهم برخاست و به سمت مسئول رستوران رفت و مشغول صحبت با او شد. نوید و پوریا حال ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zarnaz
۱۹ ساله 10عالی بود مرسیییی😘😘