پارت سی

زمان ارسال : ۱۲۹۰ روز پیش

مهدخت با اکراه جواب داد:
- باشه، برگه‌ای چیزی اگه همراهت هست می‌نویسم. 
- خب پیامک...
حرفش ناتمام ماند و لب فشرد، سر کج کرد و آهسته لب زد:
- موبایل نداری‌، نه؟! 
دخترک سر به زیر انداخت. با صدایی که به سختی شنیده می‌شد گفت:
- نه؛ بعد از اون اتفاق، بابا گوشی رو ازم
1393
277,611 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نرگس

    60

    حالا ببین جا مهدخت این بهزاد عاشق میشه وای نویسنده جون تو رو خدا عاشق هم نشن

    ۴ سال پیش
  • صبا

    290

    رمانتون قشنگه اما اگه یکم پارت هاشو بیشترکنید وروال یکم تندترپیش بره 👌👌👌👌👌

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 70

    عالییییی💜😍😘لطفا عکس شخصیت هارو بزارید

    ۴ سال پیش
  • دلارام

    ۱۵ ساله 110

    اخی گناه دارهعهههه

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید