پارت هفتاد و هشتم

زمان ارسال : ۳۰۴ روز پیش

ولی او که نمی‌توانست آرام بگیرد! همه چیز داشت تکرار می‌شد. دقیقا همه‌چیز! همه‌ی این‌ها را قبلا دیده بود... یک جایی توی خاطرش کنار پیمان.

شش سال پیش پیمان به دلیلی که برای او مبهم بود، ترکش کرده بود و دقیقا روزی که فرهاد سر راهش قرار گرفت با ای ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید