پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۳۱۰ روز پیش

*****

تصویر تلویزیون مدام خط می‌افتاد و قطع می‌شد. مرتضی بالا پشت بام رفته بود تا آنتن را بچرخاند. گلشن متکای سفید و قرمز نرمی را به آغوش گرفته بود و دستش را زیر پیشانی‌اش ستون کرده بود. ستاره چهار زانو کنارش نشسته بود. دستش را جلو برد و دست گ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید