پارت ده

زمان ارسال : ۴۰۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

حرفی برای گفتن نداشتم ،دست هایم را از دست محمد بیرون کشیدم ،محمد خم شد کیفم را بردارد اجازه نداده سریع کیفم را برداشتم و بی توجه به محمد به راهم ادامه دادم، محمد هم با شتاب به همراهم می امد . در آن لحظه نمی‌دانستم چه کنم ،لحظه هایی خالی از احساس ،دلم برای خودم و محمد می سوخت ،شاید اگر پدرم را آن همه زود از دست نمی‌دادم،نیازی به این همه نزدیکی به خانواده عمو نبود و حالا راحتر می‌توانستم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.