پارت یازده

زمان ارسال : ۴۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

پشت به مامان در حال خارج شدن از آشپزخانه می گویم :
_مامان من دانشگاه همدان قبول شدم !!!
چییی بلند و کشیده ی مادرم و نگاه جدی شده اش که به طرف من می چرخد تا پایان ماجرا را متوجه می شوم ،اخم هایش جوری در هم گره خورده که گویا او ساده ترین حرف ممکن را زده و من به بی ادبانه ترین حالت جوابش را داده ام.
_سربه سرم می زاری سوگل !!مگه قرارمون رو فراموش کردی ؟؟
بی توجه به مامان استکان را زیر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.