پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۲۵۸ روز پیش

هر دو پاکت را بر روی میز در مقابل سرهنگ محمدی قرار داد.با باز شدن در حسین نیز به جمع آن‌ها اضافه شد.بعد از درگیری فیزیکی با دلاوری ،کبودی روی صورت‌اش جا خوش کرده بود.بردیا دستی به صورت حسین کشید.

_ناکس بدجور داغونت کرده!

سرگرد یوسفی ابر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید