ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۳۴۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
-بیچاره بابا بهخاطر اینکه من هم توی جشنتون شرکت کنم زابهراه میشد و باهامون میومد.
سر میچرخونم به پیشونی و گردن تَرش نگاه میکنم:
-بعد از اون سال، باز هم ادامه دادید؟
سرش رو به نشونه مثبت بالا پایین و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نسترن
00رمان عالی هستش