پارت پانزده

زمان ارسال : ۳۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه

مهراد یک دفعه دستانش را آزاد کرد و به پشتی صندلی تکیه داد:

_ از اون شبایی که حوصله ندارم. برو کار دست خودت نده.

ریحان یک پایش را محکم زمین کوبید:

_خیلی هم دلت بخواد

مهراد با پوزخند بچه پررویی گفت و از جا بلند شد. مهر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.