راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت چهارده :
ریحان به بدبختی چند ساعت مرخصی گرفته بود تا از خانه بیرون بزند. غذا را بار گذاشته بود و زیر نگاه پر از پرسش لیلا دوام آورده بود. توی دلش به او میخندید اگر با دیدن او در اتاق شبانه چنین شده بود اگر از راز مگویش با مهراد سر در میآورد چه میشد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Sodaba
00خیلی خوب بود این قسمت مه عاشق جملاتی استم که آدم را مجبور می کنه دوسه بار بخواند تا که درک کمد