تاریکترین سایه به قلم فاطمه مهدیان
پارت پانزده :
بدون تعارف اضافهتری وارد شد .به دنبالش روانه شدم. به سمت مبلمان هدایتم کرد. بر روی اولین مبل مخمل بنفش که در کنار درب ورودی قرار داد ،نشستم.آریا بدون هیچ حرفی مرا تنها گذاشت .زیر چشمی مسیر رفتنش را نگاه کردم به آشپزخانه رفته بود .نگاهی به اطراف ان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما