پارت نهم

زمان ارسال : ۳۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

لب‌های خشک شده‌ام را تکان دادم .با صدای که به زور از حنجره‌ام خارج شد گفتم:

_کمک…کمکککمممم کن.

سرم بر روی آسفالت افتاد .همه وجودم درد بود ‌.راننده که به نرمال بودنم شک داشت .درب تریلی را رها کرد وسریع به سمتم جست و گفت:

_خانوم..خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.