او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت دوم :
ـ بله؟
دختر: سلام آقای زادمهر؟
ـ بله بفرمایید.
دختر: ببخشید از بیمارستان..... تماس گرفتم.
تنم یخ کرد. فرمان را با تمام توان میان پنجهام فشردم. با هراسی غریب گفتم:
ـ چیزی شده؟
دختر که معلوم بود هول کرده گفت:
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما