او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت یکم
زمان ارسال : ۳۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
مقدمه :
ریتم نفسهایم نامنظم و تند شده بودند. لب زیرینم را زیر دندان فشردم تا بر خود مسلط شوم. سرم را تا آخرین حد بالا گرفتم. طوری که پوست زیر گردنم کش آمد. چشمانم را محکم روی هم فشردم اما عقل نهیب میزد که تا میتوانی این لحظات را درون ذهنت نگهدار که دیگر فرصتی باقی نمانده. به ثانیهای چشم دوختم به تن آرام خوابیده در تخت. مایع سرم آرام و دانهدانه درون رگ او میریخت و هر لحظه با نگاه کرد
Atyh
00👌