خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۱۳۵۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
حسام به پهلو و پشت به در، دراز کشیده بود. ظرف سوپ را روی پاتختی گذاشت و مردد لب باز کرد:« حسامجان واست سوپ آوردم»
- نمیخورم، برو بیرون!
نیهان با استیصال اصرار کرد:« پاشو دیگه، از دیشب تا حالا چیزی نخوردی.»
بار دیگر و اینبار با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نفس
۱۵ ساله 60خوبه فقط چرا پارت های دیگه رو نمیزارین لطفا هر چه زودتر پارت ها رو بیشتر کنید