خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۱۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
آفتاب سرد صبح زمستانی، روی دیوارها نشسته و به داخل حیاط سرک میکشید که حامد پاکت داروها را دست نیهان داد و رفت؛ دخترک با خستگی روی کاناپه دراز کشید و پلک روی هم گذاشت.
نگران حال حسام بود و خواب راحتی نداشت؛ مدام بیدار میشد و تبش را چک میکرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ستیا
00عکس حامدم میذاشتید ای کاش حامد و نیهان باشن