جوخه بیوه ها به قلم حدیث افشارمهر
پارت سوم :
از روی مبل بلند شد و اشاره ای به بیرون انداخت. و با انگشت عدد پنج را نشان داد. سرم را تکان دادم و لیوان مشروبی که روی میز رها شده بود را بالا زدم. به تمام دختران زرق و برقی که در حال خوش گذرانی بودند نگاه کردم. عده ای با رقص و عشوه مشروب روی تن خود م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
Mahdiya
00خیلی خوبههههه