تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۳۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
به خانه که رسیدم، از تاکسی پیاده شدم و در حیاط را با کلید باز کردم. داخل رفتم و یک راست به ورودی خانه نزدیک شدم. آن را هم گشودم و آرزو کردم هیچ کدام از اعضای خانواده در پذیرایی نباشند که مجبور باشم با آن ها هم صحبت شوم. و همانطور هم شد... داخل که رفتم خانه در سکوتی سنگین غرق بود و ه رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اسرا
00توحسابش ۱۰۰داره بعدباکفش تادم اتاقش رفت دم دراتاقش کفش دراوردچراداخل اتاقش باکفش نرفت