سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت پنجم
زمان ارسال : ۴۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
از اتاق بیرون آمدم و به آشپزخانه رفتم، گلویم درد میکرد و حالم هیچ مساعد نبود. بیرمق یک لیوان برداشتم و از آب داغ سماور پر کردم.یک بیسکویت برداشتم و قبل از اینکه مادر بیاید و احتمالا شماتتم کند دوباره به اتاقم پناه بردم.
پشت میز نشستم و به گلدان سفالی بیرنگ نگاه کردم. روزی که این گلدان را خریدم زن فروشنده گفت امیدوادم عشق را تجربه کنی. یادم نمیآمد چه شد که به این مکالمه رسیدیم ا