پارت ششم

زمان ارسال : ۳۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

برگشتم و ناباورانه مادر را نگاه کردم احساس کردم ناامیدانه دارد دنبال چیزی درون من میگردد انگار که من الان بگویم شوخی کردم و او بخندد و بگوید می‌دانسته است. حالم داشت از این وضعیت به هم میخورد. سرم درد میکرد یا گیج میرفت آن‌قدر بد بودم که نمی توانستم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.