پارت پنجم

زمان ارسال : ۴۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

از اتاق بیرون آمدم و به آشپزخانه رفتم، گلویم درد می‌کرد و حالم هیچ مساعد نبود. بی‌رمق یک لیوان برداشتم و از آب داغ سماور پر کردم.یک بیسکویت برداشتم و قبل از این‌که مادر بیاید و احتمالا شماتتم کند دوباره به اتاقم پناه بردم.
پشت میز نشستم و به گلدان سفالی بی‌رنگ نگاه کردم. روزی که این گلدان را خریدم زن فروشنده گفت امیدوادم عشق را تجربه کنی. یادم نمی‌آمد چه شد که به این مکالمه رسیدیم ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.