پارت سوم

زمان ارسال : ۳۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

به سالن که برگشتم عمو تنها نشسته بود و اخبار می‌دید. مادر و زن‌عمو توی اشپزخانه پچ‌پچ می‌کردند با ورود من ساکت شدند.انگار داشتند یک حقیقت را ناشیانه پنهان می‌کردند.

مادر از جا بلند شد و در قابلمه‌ی برنج را برداشت. سرش را عقب کشید تا بخار به صو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.