پارت چهارم

زمان ارسال : ۳۷۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

_ اوهوی، نداشتیم! اون پسر‌عمه‌ی نره‌غولته!

وصال با دلی پر، پشت‌چشم نازک کرد: «بعدِ عمری اینو گل گفتی.»

_ نمی‌دونی داشتم می‌اومدم چی دیدم! یارو رو با بغلت هوایی کردی. همچین شونه‌ش رو نوازش می-کرد و لبخند می‌زد، نگو و نپرس!

سپس از ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.