پارت یکم

زمان ارسال : ۱۸۸ روز پیش

فصل 1

مشتش را باز کرد. روی مبل جا‌به‌جا شد. جای پاهایش را عوض کرد. به ظاهر آرام بود، اما عجله داشت. سه روز می‌گذشت و خبری از پسر‌عمه‌اش نبود. وصال از این موضوع بی‌نهایت رضایت داشت؛ بر‌خلاف مرد مقابلش. پدر‌بزرگش دو دستش را روی عصا می‌فشرد. کم م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید