سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت چهل :
با اطمینانی که سیاوش بهمون داد، حس کردم به سرعت یه فضای سنگین و و ترسناک ماشین و پر کرد. حتی میتونستم درک کنم که بقیه چقدر ترسیدن!
ماهیر ایستاده بودی روی دیوار و بعد شروع کرد به راه رفتن. آروم راه میرفت و ترسم بیشتر شد وقتی به راحتی ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیلوفر ابی
00عالی ممنون عزیزم