پارت چهل و یکم :

با یه تکون اساسی بیشتر از قبل به مهرداد چسبیدم. هیچ تعادلی نداشتم و نمیتونستم صاف بشینم. سرعت ماشینم خیلی بالا بود و فرصتی بهم نمی‌داد تا خودمو جمع و جور کنم.

کل خیابون پر از سایه بود! همشون مثل شبح از کنارمون رد میشدن و هربار صدای گوشخراششونو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.