سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت چهل و یکم :
با یه تکون اساسی بیشتر از قبل به مهرداد چسبیدم. هیچ تعادلی نداشتم و نمیتونستم صاف بشینم. سرعت ماشینم خیلی بالا بود و فرصتی بهم نمیداد تا خودمو جمع و جور کنم.
کل خیابون پر از سایه بود! همشون مثل شبح از کنارمون رد میشدن و هربار صدای گوشخراششونو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
H
00ای بابا میلاد چقد حسودی مهرداد واسه چیته بزار اون بچه هم با ی بدتر از خودش خوش باشه😂