در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۴۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
*****
فرهاد عاشق رانندگی توی صبحهای خیلی زود بود و یا اینکه آخر شبها. اگر میخواست با ماشینش جای خاصی برود قطعا یکی از همین دو زمان را انتخاب میکرد.
حالا دقیقا ساعت هفت صبح داشت توی جاده میراند. گلشن توی صندلی کنارش خوابیده بود. با ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سیتا
00واقعا گلشن گرفته خوابیدی فرهاد براش لباس برداشته الان هم میخواد بره دعواش کنه حالا این هم به کنار که فرهاد از خدا خواسته چه لباس های براش گذاشته