سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت سی و سوم :
هیچکدوم جوابی به مهرداد ندادیم!
گردنم هنوز میسوخت و اینکه نمیتونستم دستمو بزارم روش تا یکم آروم تر بشه آزاردهنده بود! هر موقع دستمو میبردم عقب بابا میزد روی دستم!
سالار:
_دیگه راهی نمونده، اگه خیلی درد داری بریم بیمارستان.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
aisean
00ولی از همین دوتا پارتش ترسناک بودنش حس کردم