سایه ی من (جلد دوم) به قلم زهرا باقری
پارت سی و یکم :
سکوت توی ماشین خیلی طولانی شد. از یه ساعت گذشت و به چهار ساعت رسید. بعد از نماز خوندن و خوردن صبحانه تو فضای باز یه رستوران کم کم بابا سکوت و شکست و گفت:
_شما دو تا... میذاشتین امضای عقد خشک بشه بعد میوفتادین به جون هم!
نه من به مینا نگ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
butterfly
00قسمت دستمال کاغذی عالی بود 😂😂😂